آری
جاریست
اشک از گونه
گونه از اشک و گلهای بالشم آبیاریست
قطراتِ اشکم صفر گونه و پوشالیست
فنجانِ قهوام
از نقش و نگارِ فال خالیست
پر از دانههای صفر گونهٔ کافی یست
نقطه صفرِ ساعت
صفرِ مدارِ طولی
زندگیم پوشالیست
صفرِ صفرم
خالیِ خالی
نقطه سرِ خط
تار و پودِ زندگیم رادیکالیست
فردای دیروزم از اشکهای امروزم، شاکیست
خالیِ خالی از انگیزه
پوچِ پوچ از غم و ناله
گویی آسمان هم امشب بارانیست
قلم و دفتر
حلقهٔ اشک در چشم
نوشتههای روی کاغذ نیز خیالیست
آری خالیست
این دایره کوچکِ صفر
داخل صفر هم خالیست
پوچ و پوشالیست
صفرِ ساعت همچنان بر جای خود باقیست
من
این جزیره
در قفسِ آب
خاطراتِ ایران در دلم باقیست
توی این صفرِ نقشه، مرگِ خاموشم، تماشائیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر